خدا می بیند...God sees
جوانا! رهِ طاعت امروز گير×كه فردا نيايد جواني زپير
قالب وبلاگ

 

انتظار داری کارَت هم پیچ نخورد ؟!
محقّق عالی قدر استاد فاطمی نیا فرمودند: یکی از علما
که از دنیا رفته است از یک از صلحا برایم تعریف می کرد
که یک نفر گفته بود: من در قسمت بایگانی اداره ای کار می کردم
و پرونده های متعدّد و بعضاً بسیار مهم می آمد و ما در قسمت بایگانی
قرار می دادیم. یک روز پرونده ی بسیار مهمی به دستم رسید.
چند روزی که گذشت متوجّه شدم آن پرونده گم شده
است. هر چه گشتم پیدا نشد. در آن گیر و دار
که کاملاً ناامید شده بودم، به بنده
خبر دادند: چون شما مسئول پرونده ها
هستید اگر تا چند روز دیگر پیدا نشود،
حکمی که در مورد شما اجرا می شود یا اعدام
است یا حبس ابد ! از این رو نزد یک نفر اهل دل رفتم،
ایشان دستور ختمی فرمودند که انجام بده. همان توسّل را
انجام دادم. روزی که قرار بود نتیجه بگیریم از پرونده خبری نبود
با ناراحتی از منزل بیرون آمدم تا نزدیکی خیابان «مولوی»
رفتم. دیدم پیرمردی جلو آمد و گفت: آقا ! مشکل
تو به دست آن شخص که عرق چین به
سر دارد و در حال رفتن است حل می شود.
بدون توجه به این شخص با شنیدن این کلمات دویدم
 و دامن آقا را گرفتم و گفتم: آقا جان! به دادم برس، گفته اند
مشکلم به دست شما حل می شود .پیرمرد نگاهی به من کرد و گفت:
خجالت نمی کشی؟ حالتی بهت زده و متعجّب داشتم. ایشان
فرمودند: چهار سال است شوهر خواهرت از دنیا رفته،
یک مرتبه هم به خواهرت و بچه هایش
سر نزده ای، انتظار داری کارَت هم پیچ نخورد؟!
تا نروی و رضایت آنها را جلب نکنی، مشکلت حل نمی شود.
بعد از شنیدن صحبت پیرمرد بلافاصله به منزل خواهرم رفتم.
وقتی در زدم خواهرم متوجّه شد من هستم، گفت: چطور است
بعد از چهار سال آمده ای؟! گفتم: خواهر! از من راضی شو. بچه هایت
را از من راض کن. بعداً برایت تعریف می کنم، غلط کردم.
آن گاه رفتم مقداری هدیه گرفتم و آوردم و آنها را راضی کردم.
فردا که به اداره برگشتم، به من خبر دادند که پرونده پیدا شده است.
این پیرمرد عرق چین به سر، عارف بزرگ مرحوم شیخ رجبعلی خیاط بود!            
 محمد حسين محمدي،هزارويك حكايت اخلاقي،ح152،ص122

www.javani.loxblog.com

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت

برچسب‌ها:
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

تقدیم به همه ی جوانانی که تصمیم دارند بهار عشق را در بهار عمر آغاز کنند و آن را به دست خزان پيري نسپارند و بهار عمر را در بهار عشق به خداوند در هم تنيده و در اين بهارِ بهاري،مرواريد وصال را در كلبه ي قلب خود محفوظ نگه دارند. تو قدر خرمي نوبهار عمر بدان****خزان گلشن ما را دگر بهاري نيست
نويسندگان
آخرين مطالب
آرشيو مطالب
5 آذر 1394
5 آبان 1394 3 مرداد 1394 3 تير 1394 5 خرداد 1394 3 بهمن 1393 1 مهر 1393 5 خرداد 1393 7 ارديبهشت 1393 7 فروردين 1393 6 فروردين 1393 4 فروردين 1393 3 فروردين 1393 5 آبان 1392 3 آبان 1392 1 مهر 1392 5 ارديبهشت 1392 7 فروردين 1392 4 فروردين 1392 3 فروردين 1392 2 فروردين 1392 1 فروردين 1392 7 اسفند 1391 6 اسفند 1391 5 اسفند 1391 3 اسفند 1391 2 اسفند 1391 7 بهمن 1391 6 بهمن 1391 5 بهمن 1391
امکانات وب